خط چشم زندایی تو سالگرد دایی و ابروهای نامرتب من،خواستگار با شرایط مشابه، خوندن چتها و درگیری فکری لعنتی،غرغرای بیش از حد مامان، مولودی پرحاشیه "نهایت عقب موندگی لباس عوض کردن" بیگاری کشید فقط،یاس باز شده،63کیلو و 300با لباس، میان عید دیدنی هنوز،20فروردین و کار:-(،حسادت تا حد پلاژ گرفتن چادگان،ترجیح داد منو ناراحت کنه ولی فامیلای دهاتی شوهرش یه موقع پشت سرمون حرف نزنن!من رو سبک کرد،هرزم کرد،دلم رو شکست،فشار مامان رو برد بالا،24ساعتم نگذشت،بره به جهنم!