5شنبه دستم رو بوسید و گفت ممنون!
این هیچی از اضطراب گم شدن اون اوراق صمت کم نمیکنه،طنین صداش و داد زدناش تا عصر توی گوشم بود...استرس سفارشا هم اجازه دفاع بهم نداد،به حسابدار هم...