تولد ممت نزدیکه!

دیشب رفتم پروفایلاشو چک کردم...هنوز غمش گینه!

قشم بودم...خوش گذشت...ولی امان از راننده کثافت که تا زندان نندازمش اروم نمیگیگیرم! یا حداقل یکمی بترسه...

دو روزه خونم پریدم! قشنگ یاد میترا افتادم و سرماخوردنای سر امتحاناش...:)

خیلی کار به سرم بود و بدقولی...میرفتم جز اعصاب خوردی هیچی برام نداشت...خداییشم روز اولی حالم خیلی بد بود...

نباید اون بسته به اون سنگینی رو برمیداشتم!

امیدوارم تو خریدا کم نذاشته باشم و همه چی اندازه باشه و کم نیاد...!

بهش گفتم رفتارت کم از تجاو.ز نداشت و مثل هزارون پشت من چی میگی بعد که برم!

بهش برخورد و ناراحت شد  کل روزم ناراحت بود...دو سه روزم حرفی نزدیم زیاد...

هی هم استوری که بفهمم اشتباه کرده...

دیشب از این ناراحت شدم که ناراحتش کردم! همینقدر تباه! :|

ولی باید قدرمو بیشتر بدونه...من هیچکسش نیستم و به یه ورق کاغذ بندم و یه اشتباه دیگه از سمتش که برای همیشه برم...

روزا میگذرن و همه چی داره به روال برمیگرده!

ایشالا که درست میشه...

بعد عید درستتر...

امروز به مهاجرت فکر کردم و سرمایه گذاری  و... چقدر دلم رفت واسه یه سال ترکی یاد گرفتن و دوسال درس خوندن و کلی تجربه تازه رایگان...فکر کن :)

پر پر اینور عیدی یه 35 دیگه دستم رو بگیره! 9 تومنش رو خرج کردم و انگار نه انگار...