گرجستان،ارمنستان،کیش،سفر با ماشین،3تا شاگرد،خونه مشارکتی بزرگ،صدای کلفت،پخته،شیطون،زخمی،قدبلند و توپر،تپلی بگم بهتره:-)مامانش بلا بود با اعتقادات عجیب،خودش ولی مثل من شده بود تو دین!
پدرش مریضه گویا!
دلم میخواد گازش بگیرم،کاش محرمم بود،پیشم بود،آی خداااا!:-)