احیا کارگاه

درد گردن،نت تموم کردم،3.4تا18.4 عجیبه یکم،پوستر کافه خارجی،میتونم پروانه بگیرم،جای خالهام مشخص شده باز،دکتر گوارش گفت چیزی نیست،دکتر جراح گفت سنگش بزرگه،خرچنگا و قاب،کافه خواستم شیفتی300،بدون بیمه،:-(خواستگار پخته و تک پسر و تمیز و متین و معتقد،چرا انقدر معتقد؟!خواهرشوهرچی!:-)

حال دل خرابه!

رادیولوژی و عکس رنگی مامان،پرو سارافان،اصلاح دخملونه،قرار کافه گردی با دوستان دبستان،پارک آبشار و بازی،فالو حسنی،ورکشاپ مینیاتور،خواب حیاط،تتو روی دستم،لباسم حاضر شد،مهمونی حکیم o.o!

اولین نه ای ک شنیدم!

هفته گندی بود ک هنوزم هست،3خواستگار1تماس!
و خب تکلیف عشق من هم با قسم به یه استخاره از قم از آدمی ک اهل خداپیغمبر نبود مشخص شد!
فرفری جذاب خوش سفر پخته ی لعنتی!

هاله ی ابهام!

ظهر رفتیم سلف سرویس،پارک،دوچرخه،بدمینتون و کافه بستنی...بعدش یهو شارژ خالی کردم، رفتم تو فکر دودی بودنش،چرا مامانش باید بگه،چرا خواهرش ج نداد،چرا زنگ نزدن پس،فردا تل میاد یعنی!
چرا یکی از دختر و عروس عمه عموها نیمدن؟
حتا زنگ نزدن!
چرا خدا نیستی پیشم،خسته ام از زندگی،دست و پا بسته بودن،بیکاری،بیپولی،بی احساسی،بیدل و دماغی،وزن کم کردنه،افسردگیه،بی حوصلگیا،استرس و خیسی همیشگی...

تو دلم ولولست واسه خواستنش!

گرجستان،ارمنستان،کیش،سفر با ماشین،3تا شاگرد،خونه مشارکتی بزرگ،صدای کلفت،پخته،شیطون،زخمی،قدبلند و توپر،تپلی بگم بهتره:-)مامانش بلا بود با اعتقادات عجیب،خودش ولی مثل من شده بود تو دین!
پدرش مریضه گویا!
دلم میخواد گازش بگیرم،کاش محرمم بود،پیشم بود،آی خداااا!:-)

آخرین خواستگار این هفته!

کاش آخری باشه،کاش فرفری موی غزلساز پخته ای باشه ک منو به آرامش برسونه،کاش این حجم از استرسم از بین بره برای همیشه،کاش شرایطش خوب باشه و قبول کنم و تموم بشه بره،دیگه حال و حوصله غر زدنا و بی کسیا و سرگردونیارو ندارم دیگه!

هفته پیش!

داداشم خیلی خوبه و مهربون و دل نازک،بجاش بقیشون پدرسوختن،همه به سلامت اومدن!آش و بازی حسابی،دیدمش،
سینما،دیدم،خیار نوبرونه،سه شنبه خواستگار،کولونوسکوپی،لجبازی و نخوردن قرصا و عکس مجدد!

خدایا!

میبینی،انگار 3سالشه،دوست داره ازش مراقبت کنن،براش خوراکی بخرن،دعواش کنن که چرا داروهاتو نخوردی یا حموم نکردی یا اینکه غذاتو ریختی رو لباست ...
سرخود و لجباز و دروغگو و زورگو و ...:-(

یه نفر حالمو بفهمه خالست!

بازم جراح و آزمایش و کولونسکپی و تکرار آزمایش،حرفهاونصیحتنا و سر زدنا،لباس گلبهی،سرفه سرفه تقویتی،گوشام،سوختگی،خواستگار،فشار عصبی،پرید کوفتی،درد،درد،حتا نور ماه اذیتم میکنه!
نون گذاشتن باز،شب چهارشنبه بود و جادو جمبل!برا خودم غذا میپزم میخورم،به کتاب خوندنمم بدبینه،عرق عرق،نت میخوام کارا مونده،به حدی درد دارم آرزومه درجا بمیرم!

کاش!

کاش همه خواستگارای عالم یباره میومدن،یکیشون رو قبول میکردم تموم میشد میرفت!
چیه این ازدواج!:-(
استرس استرس استرس!
کت و شلوار سرمه ای،سیبیل و اصلاح و طره ی پریشانش و پیاله ی می!